نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تنها ترین تنها منم

دلم به بهانه ی ندیدنت گریست

بگذار بگرید و بداند هر چه خواست همیشه

نیست

..................******************....................

بخند عزیزم دنیا خنده داره

غصه به جز خنده دوا نداره

بخند خدا دیدن لبخندشو

روی لبای بنده هاش دوست داره

...................******************.....................

مینویسم دوستت دارم نگو تکراریست شاید روزی نباشم که تکرارش کنم

 

عاقبت همه ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت

ما که روی آن دمی به یکدیگر مجال آرامش ندادیم

 

برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد

نه میتوان فریاد زد و....

برای بعضی درد ها فقط میتوان نگاه کرد

لبخند زد و بی صدا شکست

..........................*****************..........................

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین

به مناجات برخیزم ، با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار نا گفتنی

آسمان بگشایم ،آرام آرام به عمق کهکشانها صعود کنم ، محو عالم بی نهایت شوم

از مرز های علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز آغوش خدا چیزی را احساس نکنم

..................................****************************....................................

آرام بر گونه هایم میلغزد تاوان بی فکری های دیروزم

کاش بیهوده نمیتاختم تا آسان نمیباختم

.............................********************............................

شیشه های شکسته تعویض میشوند

پل های شکسته تعویض

ولی

آدمهای شکسته فراموش

......................*****************.........................

کوچیک و بزرگ نداره

قوی و ضعیف نمیشناسه

وقتی غم بیاد سراغت پژمرده میشی

...................*****************.........................

کاش بعد از همه ی دلقک بازی هایم

یک نفر می آمد ماسک را از روی صورتم بر میداشت

میگفت حالا از درد هایت بگو من گوش میکنم

.....................**************......................

خوشبختی همان لحظه ایست که تو حس میکنی

خدا کنارت نشسته و تو به احترامش دست از گناه میکشی

.....................******************........................

میپسندم پاییز را نسبت به تابستان

که معافم میکند از پنهان کردن دردی که

در صدایم میپیچد

اشکی که در نگاهم میچرخد

آخر همه میپندارند سر ما خورده ام

......................*************........................

لحظه ی خاک کردنم بهش بگین منظورم از رفتن

اینجوری بود نه اونجوری

......................***************.........................

سکوت میکنم به احترام آن همه حرف که در دلم مرد...

 

خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده های بلند

 

دلم را که میشکنی راحت تر به خواب میروی

عادتت شده صدای گریه هایم لالایی شبانه ات باشد

....................*********************......................

میدانم روزی تو من را در آغوش خواهی گرفت

با چشمانی پر از اشک و اندوه

خودم را نه عکسم را

عکسی که زیر آن نوشته 40 روز گذشت

.....................*****************.....................

به امید روزی که رفیقام اسمم بیاد رو لبشون

و یه پوزخند بزنن و با پشت دست اشکشونو پاک کنن

و بگن هعی کی فکرشو میکرد؟؟؟

.........................************.........................

The End

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط مرجان در 16:32 | |